یک. در حال حاضر در یک هتل جینگولی-تاریخی در
آنتالیا اقامت دارم. با پوشیدن کلاه شاپو و قدم زدن در حیاط هتل احساس میکنم یک دیپلمات بریتانیایی در قرن هجدهم هستم که به عثمانی آمدهام تا
درباره احداث کانال سوئز با مقامات عثمانی مذاکره کنم.عکسم را سیاه-سفید کردهام که بیشتر شبیه دیپلماتهای بریتانیایی بشوم.*دو. در یک کافه به اسم ساد در آنتالیا هستم. دارم لاته مینوشم. ساعت یک بعد از ظهر است. هوای بیرون گرم و شرجی است. هنوز دریا را ندیدهام. میخواهم کمی هوا خنکتر شود و بعد بروم لب آب. داشتم فکر میکردم الآن کدام دریا است که در کنار آنتالیا قرار گرفته و موجهایش را به ساحل آنتالیا میکوبد. همین الآن نقشه را چک کردم. دریای مدیترانه. جغرافیای من در حد یک کودک هفت ساله است. شاید دلیلش این است که این طرفها دریا زیاد است و برای حافظه ماهیگونهام یک مقدار سحت است که بتوانم همه را حفظ کنم. دریای سیاه، دریای سرخ، دریای مدیترانه، دریای مرمره.*سه. دیروز میخواستم از رستوران سالاد سفارش بدهم. تو منو به ترکی نوشته بود سالاد آکدنیز. بعد از کمی گوگل کردن متوجه شدم تو ترکیه به دریای مدیترانه میگویند دریای آکدنیز. و سالاد کذایی در واقع سالاد مدیترانهای است. دنیز در ترکی یعنی دریا. و آک یعنی سفید. برای همین آکدنیز یعنی دریای سفید. و ترکها دریای مدیترانه را دریای سفید میگویند. اسم رنگها که روی دریاهای این نواحی گذاشتهاند به نظرم جالب است. دریای سیاه، دریای سرخ، دریای سفید.*چهار. این منطقه را دوست دارم. برای اینکه به مقدار معتنابهی خشکی و دریا دارد که همینطور تو هم دیگر فرو رفتهاند. مثل قطعات پازل. و پر است از تاریخ امپروتوریهای از بین رفته: رم شرقی، رم غربی، عثمانی، هخامنشی.*پنج. تو مدت ا گوریل فهیم...
ما را در سایت گوریل فهیم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : gourila بازدید : 51 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 22:13